يك روز برفي زيبا
سلام بچه ها صبح كه بابايي بيدار شد گفت برف آمده همه جا سفيد شده بابايي امتحان كنكور داشت كنكوري كه هر سال امتحان ميده قبول نميشه . بابايي رفت واسه من و ماماني نون گرفت آورد وبعد خودش رفت امتحان بده فكر كنم يك ساعت نشد كه ديدم بابايي آمد امتحانش مثل اينكه خيلي آسون بود كه بابايي زود آمد گفت بريم بيرون ماماني چون امتحان داره نيامد من وبابايي رفتيم بيرون كلي برف بازي كرديم وبه من وبابايي خيلي خيلي خوش گذشت عكساشو هم گذاشتم ...
نویسنده :
roz
14:01